اي مرغ سحر ! عشق ز پروانه بياموز
کان سوخته را جان شد و آواز نيامد
اين مدعيان در طلبش بي خبران اند
کان را که خبر شد ، خبري باز نيامد
***
داني که شمعداني دم مرگ پروانه چه گفت ؟
گفت اي عاشق ديوانه فراموش شوي
سوخت پروانه ، ولي خوب جوابش را داد
گفت طولي نکشد نيز تو خاموش شوي