من به سوداي تو اي مايه ي ناز آمده ام
بهر ناز تو ، به صد عجز و نياز آمده ام
پيش محراب دو ابروي تو با صدق و نياز
شسته ام دست ز جان تا به نماز آمده ام
تو شه بنده نوازي و منم بنده تو
من به درگاه شه بنده نواز آمده ام
خانه ي سر تو شد اين دل ديوانه ي من
مشكنش ، چون به درت ، محرم راز آمده ام
به تولاي تو اي قبله ي حاجات جهان
من هم از كعبه و از بتكده باز آمده ام
شمع رخسار تو پروانه صفت سوخت مرا
ز آتش عشق تو در سوز و گداز آمده ام
خوش به سر پنجه ي زيبا بزن و بنوازم
ز آنكه در دست تو تسليم ، چو ساز آمده ام
به در شاه خراسان به صفا سايم روي
كز حقيقت بدرش ، ني به مجاز آمده ام
ساقيا ! جور و جفا بر دل شيدا مپسند
كز محبت ز در دوست فراز آمده ام